پایگاه اجتماعی دانشمندان نیشابوردر سده های نخست هجری

نام نویسنده (دانشجو):
محل دفاع: سالن همایش های سردار شهید سلیمانی دانشگاه ولایت
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد
سمت استاد در پایان‌نامه: استاد مشاور

چکیده:

بیان مسئله:

یکی از وجوه بارز تمدن اسلامی در سده­های نخست هجری، رشد و پیشرفت انواع علوم، فنون و دانش­ها بود. مقارن با ظهور دین اسلام در سرزمین حجاز، امپراتوری ساسانی آخرین دوران عمرش را بسر می­برد. شرایط اجتماعی، سیاسی، دینی، فرهنگی و اقتصادی امپراتوری ساسانی در مسیری قرار گرفته بود که امید و نوید را از مردمان ایران در آن روزگار به یأس و ناامیدی تبدیل کرده بود. در چنین شرایطی، عرب­های مسلمان توانستند پس از مصاف دادن چندین نبرد بزرگ، از جمله: قادسیه، جلولا و نهاوند شیرازه ارتش سازمان یافته ساسانی را از هم پاشیده و در مدت زمانی کمتر از دو دهه تمامی ایران  به تصرف خود درآورند. در خصوص شکست ساسانیان و پیروزی عرب­های مسلمان، اظهار نظرهای مختلفی ارائه شده است. از آنجا که بحث اصلی این تحقیق مسأله­ای دیگر است، از ارائه اظهار نظرها در این باره صرف نظر شده است. با سقوط ساسانیان سرزمین ایران به مدت حدود دویست سال زیر نظر خلافت اسلامی اداره می­شد و پس از آن حکومت­هایی نیمه مستقل در شرق ایران سر برآوردند. ورود اسلام به سرزمین­های دیگر و تبادلات علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عرب­های مسلمان با ملل دیگر، منجر به شکل­گیری تمدن بزرگ اسلامی گردید که دوران طلایی و اوج آن در سده­های سوم تا پنجم هجری قمری بود.

     یکی از نشانه­های بارز تمدن اسلامی در دوران اوج آن، رشد و پیشرفت علوم و دانش­های گوناگون در آن زمان بود. مسلمانان در این دوره در علم و دانش چنان درخشیدند که بسیاری از شخصیت­های علمی آنان در شاخه­های مختلف شهرت جهانی یافتند و یافته­های علمی آنان در تاریخ ماندگار شده، برای مدت­ها در محافل علمی مورد استفاده قرار گرفت. نکته قابل توجه این است که درصد بسیار زیادی از این دانشمندان ایرانی و به خصوص خراسانی بودند. خراسان به مرکزیت نیشابور در سده­های سوم و چهارم هجری تبدیل به یکی از مراکز عمده علمی اسلام و جهان آن روزگار گردیده بود. نیشابور بعد از بغداد، بیشترین شهرت علمی را در سده­های سوم تا پنجم هجری داشت. گزارش­های باقی مانده از آن دوران، سرشار از مطالبی است که طالبان علم از اقصی نقاط جهان اسلام در نیشابور حضور به هم رسانیده و برای کسب علم و معرفت رنج سفر را به جان می­خریدند تا در این شهر از محضر دانشمندان و عالمان بهره­مند گردند. به عنوان مثال: به روایت سمعانی بر در خانه ابوالعباس اصم نیشابوری، طلابی از اسفیجاب چین تا اندلس حضور داشتند.

     آنچه باعث دغدغه هر پژوهشگر می­شود و برایش ابهام ایجاد می­کند، این است که چه عواملی باعث شد مسلمانان تا این اندازه در علوم و دانش­ها پیشرفت کنند و چرا ایرانیان سهمی بزرگ در این پیشرفت و توسعه داشتند. بدون شک عوامل متعددی در این مسأله تأثیرگذار بود. یکی از مسائلی که در این باره جای بحث و بررسی دارد، مسائل اجتماعی آن دوران است. بدین معنی که تحولات مسائل اجتماعی ایران بعد از ورود اسلام در پیشرفت­های علمی تا چه اندازه تأثیرگذار بود. نظر به اینکه در دوره ساسانیان علی­رغم پیشرفت­ها و توانمندی­های سیاسی، نظامی، اداری، هنری و غیره، از لحاظ اجتماعی سلسله مراتب خاصی بر جامعه حکمفرما بود، این سوال مطرح است که این روند در دوره اسلامی نیز ادامه پیدا کرد یا متحول شد. چنانچه متحول شده، به چه صورتی این تحولات صورت گرفت و چه پیامدهایی به دنبال داشت. برای پاسخگویی به مسأله­ها و دغدغه­های مطرح شده، دانشمندان نیشابور در سده­های نخست اسلامی به عنوان قالب و چارچوب بحث انتخاب شده، تا با بررسی شرایط اجتماعی نیشابور در این سده­ها و بررسی اوضاع علمی نیشابور، این مسأله واکاوی شود. به عبارتی این ابهام پاسخ داده شود که شرایط تحصیل برای اقشار متعدد جامعه چه وضعیتی داشت و پایگاه اجتماعی دانشمندان تا چه اندازه تحت تأثیر علم و دانشی بود که کسب کرده بودند. همچنین بررسی شود که دانشمندان نیشابوری بیشتر از لحاظ پیشینه خاندانی و خانوادگی به چه اقشاری تعلق داشتند و پیشنه خانوادگی دانشمندان در جایگاه اجتماعی آنان بعد از کسب علوم و دانش­ها و نائل آمدن به جایگاه دانشمندی به چه میزانی تاثیرگذار بود؟